درمان افسردگی
بزرگترین شکایت افراد افسرده نداشتن انرژی است.
در واقع فردی که به افسردگی مبتلا شده حوصله انجام کارها را ندارد،
گاهی برای فرد افسرده بلند شدن از رختخواب و شروع کارهای روزمره بسیار نقصی در وجود خود می بیند، نه به عنوان یکی از علائم افسردگی اش.
مشکل اینجاست که این نگاه منفی و سرزشنگر، افسردگی فرد را تشدید می کند.
با ذکر مثالی این مطلب را بیشتر شرح می دهیم.
فرض کنید فردی به بیماری قلبی مبتلا است و نمی تواند به کوهنوردی برود یا ورزش کند
آیا ناراحتی قلبی اش را دلیل موجهی می داند برای ورزش نکردن یا این که خود را سرزنش می کند و به عنوان نقصی در خود به آن نگاه می کند،
نه به عنوان علامتی از بیماری اش اما در مورد افسردگی فرد به خاطر بی انرژی بودن خود را سرزنش می کند و این سرزنشگری، افسردگی را تشدید می کند.
بنابراین اولین قدم برای غلبه به خود سرزنشگری و در نتیجه آن افسردگی این است که فرد آگاه باشد
یکی از علائم افسردگی همین خود سرزشنگری است و نباید به خاطرش خودش را سرزنش کند.
قدم بعدی برای رعایت کردن این نکته است که فرد توقع زیاد از خودش نداشته باشد.
به این معنا که برای بهبود عملکرد و غلبه بر بی حوصلگی اش با قدم های کوچک شروع کند.
شروع با قدم های کوچک باعث موفقیت و در نتیجه امیدواری و پیشرفت فرد می شود.
اما بر عکس آن انجام کارهای بزرگ در شرایط افسردگی نیست و بنابراین فرد احساس ناتوانی یا تنبلی نمیکند.
فرض کنید مرد جوانی به افسردگی مبتلا است و به طور طبیعی یکی از علائم افسردگی اش بی انرژی بودن است.
او تصمیم میگیرد بر آن غلبه کند و تصمیم می گیرد فردا صبح ساعت 5 صبح بیدار شود و تمام مسیر پارک را پیاده روی کند
بعد به نانوایی رفته و نان تازه بخرد پس از خوردن صبحانه به بانک برود و همه ی کارهای عقب افتاده بانکی اش را انجام دهد
سپس ماشینش را به کارواش ببرد و پس از آن به شرکت رفته و کارهای عقب افتاده را انجام دهد،
عصر که به خانه برگشت به همسرش در کارهای خانه کمک کند و او را به خرید میبرد.
خلاصه اینکه او برای تمام روزهای پیش رو برنامه ای فشرده می ریزد که به کارهای نیمه کاره اش بپردازد و همه را تکمیل کند
در این صورت می تواند مهر تاییدی بر وجود خودش بزند و دست از سرزنشگری بردارد
اما این روند قطعا به شکست محکوم است
چرا که با توجه به وجود افسردگی انجام این همه کار مثل پیدا کردن یک سوزن در انبار کاه غیر ممکن است
به عبارتی حتی برای فردی که افسردگی هم ندارد ممکن است خسته کننده باشد و نتواند همه را انجام دهد
اما چون فرد می خواهد خودش را ثابت کند،آزمون سختی از خود می گیرد.
واقعیت این است که فردی که به افسردگی مبتلا است حتی اگر بتواند کوچکترین قدم را بردارد کار بسیار بزرگی انجام داده
و با همین قدم کوتاه به بهبودی نزدیک شده
مثلا اگر همین فرد هر روز ساعت 9 در محل کارش حضور پیدا کند کافی است.
این قدم بسیار بزرگ و موفقیتی است که او را به بهبودی نزدیک می کند
چرا که شدنی است و با کمی تلاش احساس بدی را که فرد نسبت به خودش پیدا کرده از بین می برد.
وقتی پس از مدتی فرد موفق می شود ساعت 8.30 در محل کارش حضور داشته باشد آرام آرام احساس موفقیت می کند و در نتیجه روز به روز به بهبودی نزدیک می شود.
در واقع فعال سازی رفتار یکی از بهترین درمان های افسردگی است که پژوهش ها نشان داده اند اثربخشی بالایی دارد.