چگونه از زندگی لذت ببریم؟
همه ی انسان ها به دنبال لذت بردن از زندگی هستند، اما اکثرا موفق نمی شوند.
به نظر افراد ، این کار سختی است
در این مطلب قصد دارم نکاتی کلیدی را در این مورد بیان کنم.
یکی از نکات کلیدی دقت کردن است،
این که به هر فعالیت یا داشته ای دقت کنیم.
تصور کنید به رستوران یا پارک رفته اید چقدر به اطرافتان دقت دارید؟
مثلا در رستوران چقدر به محیط رستوران دقت می کنید؟
چقدر به طعم غذایی که می خورید دقت می کنید؟
چقدر به حضور عزیزانتان در کنار خود دقت می کنید؟
آیا در اون لحظه متوجه لحظات خوبتان هستید؟
اگر متوجه نباشید لذتی نخواهید برد حتی اگر بهترین ها را داشته باشید و در بهترین شرایط قرار داشته باشید.
چه فرقی می کند کجا باشید چه چیزهایی دارید یا چه کسانی در کنارتان هستند وقتی شما حواستان به آنها نیست
و متوجه داشته هایتان نیستید.
نکته دوم نوع نگرش شما به مسائل زندگی است.
آیا حتما باید اتفاقات بزرگی بیفتد که شما شاد باشید؟
اتفاقات کوچک یا حتی روزمره ی زندگی نمی توانند لذت بخش باشند؟
مثلا خوابیدن، دوش گرفتن، انجام کار و خرید های روزانه و …
تا به حال از دوش گرفتن لذت برده اید؟
از دمای مطلوب آب، از بوی خوب شامپو، از حس پاکیزگی؟
یا از تمیز کردن خانه ی به هم ریخته؟
یا انجام کارهایتان در محل کار؟
درباره ی اینها چه نگرشی دارید؟
فکر می کنید
اگر در یک بعد از ظهر با یکی از دوستان یا عزیزانتان قدمی بزنید،
گپ بزنید،
بستنی بخورید،
لحظات لذت بخشی را گذرانده اید؟
یا اینکه نه یک اتفاق عادی روزمره است و نمی توانید خودتان را قانع کنید که داشته هایی دارید
و لحظات لذت بخشی را گذراندید و باید بابت آن خوشحال باشید.
به خودتان می گویید این که اتفاق خاصی نیست یک قدم زدن و بستنی خوردن خوشبختی به حساب نمی آید،
مردم در خیابان های شانزلیزه قدم می زنند و اینقدر الکی خوش نیستند،
سفر خارج از کشور رفتم یا در بهترین جشن و مراسم ها شرکت کردم که به خاطرش خوشحال باشم و ذوق کنم.
توانایی لذت بردن به کوچک و بزرگ بودن مسائل ربطی ندارد.
اینکه کسی نتواند در مورد هیچ چیز لذت ببرد این توانایی را ندارد.
مطمئنا بعد از مدتی دلخوشی های بزرگ هم برای او عادی و ناچیز و حتی بی ارزش می شود.
نگرش در لذت بردن از زندگی و در نتیجه احساساس خوشبختی موثر است
نه کوچک و یا بزرگ بودن مسائل و یا نوع مسائل و اتفاقات و داشته ها.
از یک زاویه ی دیگر به این مسئله نگاه می کنیم
و آن اینکه زندگی ما را همین روزمرگی ها می سازد
همین روزمرگی که آن را دست کم میگیریم و لذت های آن را ناچیز می پنداریم.
شما اگر پولدارترین فرد هم باشید نمی توانید تمام اوقات را به سفر و تفریح بپردازید
و ناچارید ساعاتی را در منزل یا محل کار برای رسیدگی به کارهای خود و عزیزانتان بپردازید
(مثلا فرد هر چقدر هم پولدار باشد باید طبیعتا برای خانواده آشپزی کند، خرید کند و …)
بنابراین اکثر اوقات زندگی افراد به فعالیت های عادی و روزمره زندگی می گذرد که باید بلد بود از آنها لذت برد.
نکته دیگری که در این زمینه کمک می کند
زندگی کردن در زمان حال است.
برای روشن شدن این موضوع به مثال فرایند رشد کودک دقت کنید.
خانمی که باردار می شود از لحظه بارداری دائم در آینده زندگی می کند.
دائم انتظار میکشد که روزهای بارداری را سپری کند و فرزندش به دنیا بیاید،
از لحظه ای هم که به دنیا می آید منتظر است بزرگ شود کی میشه بچه م حرف بزنه،
کی میشه خودش دستشویی بره،
کی بره مدرسه،
کی بره دانشگاه،
کی فارغ التحصیل شه،
کی ازدواج کنه
و…..
در واقع به جای لذت بردن از هر مرحله زندگی فقط انتظار می کشد و به فکر مراحل بعدی است.
حتی در ازدواج هم افراد همین طور برخورد می کنند،
در خواستگاری هم فرد منتظر بله برون،
عقد و مراحل بعدی است
در صورتی که اگر در زمان حال زندگی کنند می توانند از تک تک مراحل لذت ببرند،
مراحلی که فقط یک بار اتفاق می افتند و تکرار نمی شوند.
نکته جالب اینجاست که قرد بقیه عمرش هم در حسرت همان روزهای گذشته سپری می شود
روزهایی که برای گذشتن آن لحظه شماری می کرد.
به عبارتی توانایی لذت بردن از زندگی منوط به زندگی کردن در زمان حال است و داشتن این نگرش که زندگی مسیر است نه مقصد.
در واقع مقصد یک لحظه ی آنی است و این مسیر است که همیشه ادامه دارد.
دکتر محمدی نیا یک روانشناس متخصص و با اخلاق هستن. بنده قبلا هم به روانشناس مراجعه کردم اما فقط ایشان توانستند افسردگی و پانیک من را درمان کنن.