قسمت اول: چگونه به حرف های کودک گوش کنیم.
١. به زبان رفتار گوش دهید.
والدین بزودی در درک زبان کودک ها ماهر می شوند؛
اما اغلب این نکته را درنمی یابند که کودکان پس از چیره شدن بر زبان گفتار، می کوشند از طریق رفتار با آنها ارتباط برقرار کنند.
کودکان بزرگتر و نوجوانان به طور شفاهی ارتباط برقرار نمی کنند
و در بیشتر موارد، هنگامی که تحت فشار قرار می گیرند، یا با آنان مخالفت می شود، احساسات خود را بروز می دهند.
یک دختر هشت ساله را به خاطر شیطنت و شکستن اسباب بازی ها و اثاث خانه شان نزد ما آوردند.
به زودی دریافتیم که او به خاطر بیماری پدرش و نگرانی هایی که در این زمینه داشت
و همین طور عدم صحبت پیرامون این مسأله در حضور او، بی نهایت ناراحت بود.
به او کمک کردیم، تا بتواند احساساتش را نشان دهد و جلو بروز ترسش را بگیرد.
وقتی کودک رفتارجدیدی نشان می دهد، ممکن است مربوط به یک مرحله خاص سنی نباشد و قصد گفتن چیزی را به شما داشته باشد.
مریم شش ساله دائما تلاش میکرد کالسکه برادرش را در فروشگاه هل دهد.
او بدون دلیل جیغ میزد، عادتی که از مدت ها قبل آن را ترک کرده بود.
حقیقت این بود که برادرش شش ماه بیشتر نداشت. ولی مریم احساس میکرد که کمتر از او مورد توجه والدینش قرار دارد.
مریم می خواست تا رهگذرها از او تعریف کنند و می خواست که مادرش او را کمی بیشتر دوست بدارد.
برای چند لحظه خود را جای کودک بگذارید؛
سعی کنید هدف او را از بروز چنین اعمالی کشف کنید.
سپس در مورد آن اهداف، با او صحبت کنید.
۲. بر احساسات برچسب بزنید.
علی چهارساله سعی میکند دو قطعه از یک اسباب بازی را به هم بچسباند
و چون پس از چندین بار تلاش موفق به انجام این کار نمی شود، عصبانی شده، اسباب بازی را به طرف دیگر اتاق پرتاب می کند.
شما می دانید که باید به این رفتار او پاسخی نشان بدهید،
ولی چگونه؟
در چنین شرایطی، شما باید به کودک کمک کنید تا راه دیگری برای بیان ناتوانی خود پیدا کند.
برای نوباوگانی مانند علی، بهترین راه این است که به او کمک کنیم تا بر احساسش برچسب بزند،
یعنی به او بگوید که احساس ناتوانی او را درک می کنید و بگویید که هنگامی که چنین احساسی دارد باید از دیگران کمک بخواهد.
به عنوان پیامد رفتارش اضافه کنید که اگر چیزی رو پرت کنی، تا دو روز حق بازی کردن با اون رو نداری.
به علاوه می توانید یک پیامد مثبت را پیشنهاد کنید،
مثلا، بگویید: «هر وقت کمک لازم داشتی و از من کمک خواستی، من با کمال میل به تو کمک خواهم کرد.»
روشن است که پس از گفتن چنین جمله ای باید با مهربانی و تلاش به او کمک کنید.
یکی از روش های مؤثر برای آموزش چگونگی بیان احساسات به کودک، درخت احساس است.
تنه و شاخه ها یک درخت بزرگ را روی یک صفحه کاغذ بزرگ بکشید.
همان طور که شما و کودک کلماتی را که احساسات را بیان می کنند می شناسید،
یک چهره یا یک حالت از آن احساس را بکشید و لغت را زیر آن بنویسید.
سپس این نقاشی ها را بریده روی شاخه های درخت بچسبانید.
سپس هنگامی که کودک میخواهد احساس خود را بیان کند،
بدون معطلی از این درخت استفاده کنید.
هنگامی که کودک از کلمات جدید به طور صحیح استفاده می کند، او را تشویق کنید.
روند آموزش تشخیص و بیان احساسات به یک کودک، به تمرین و تکرارهای بسیاری نیاز دارد
ولی شما برای کمک به کودک در تفسیر احساسات، موقعیت های خوبی در اختیار خواهید داشت.
با بزرگتر شدن کودک، می توانید به جای برچسب زدن، از روشهای مستقیم تری استفاده کنید:
«به نظر می رسد که از حسام دلخوری.»
یا «انگار از چیزی خسته شده ای. فکر میکنی اون چیه؟».
با کمی بحث، او ممکن است اطلاعاتی در اختیار شما قرار دهد که وجود حس «حسادت» به حسام را به طور آشکار نمایان سازد.
تشخیص دادن احساسات مهارتی است که به ظرافت نیاز دارد؛ پس صبور باشید.
۳. برای گوش دادن به حرف های کودک خود وقت بگذارید.
گاهی پیدا کردن یک وقت مناسب برای گوش دادن به حرف های کودکتان مشکل است،
ولی اگر به برقراری یک ارتباط خوب می اندیشید و می خواهید در موقع لزوم پیوندهای ارتباطی خوبی داشته باشید، انجام این کار برای شما ضروری است.
این وقت برای کودک هم ضروری است تا شخصأ فرصت صحبت کردن با هر یک از والدین را پیدا کند
(بخصوص در کودکانی که والدین آنها از هم جدا شده اند و یا ناپدری با نامادری دارند).
با فرارسیدن دوره بلوغ، آغاز چنین ارتباطی ممکن است قدری سخت باشد.
ولی اگر شما این روند را در سنین پایین تر آغاز کنید، مسیر را در دوره بلوغ هموارتر می سازید.
باید به کودکان اجازه داده شود تا رخدادهای روزانه زندگی و احساساتشان را با شما در میان بگذارند
و در بیان جزئیات حوادث اتفاق افتاده، احساس آزادی بیشتری کنند.
یک گفتگوی گرم و صمیمی، ولی بدون تداوم کافی نیست.
ارتباط، افزون بر کیفیت، دارای بُعد کمّی نیز می باشد.
این یک نکته بسیار مهم است و چیزی است که ما نمی توانیم به اندازه کافی روی آن تأکید کنیم.
یک مکالمه طولانی، نمی تواند جای سال ها سکوت را پر کند.
مراحل زیر به شما کمک خواهند کرد تا از نظر کمی و کیفی به یک ارتباط مناسب با کودکتان دست یابید.
○به طور مرتب با آنها گفتگو کنید.
هر روز، وقتی را به این کار اختصاص دهید.
حتی اگر این وقت، فقط پنج دقیقه هنگام خوابیدن کودک باشد.
مدت زمان صحبت کردن می تواند متغیر باشد. اما جای آن باید در برنامه روزانه شما مشخص باشد.
○ برای صحبت کردن قرار بگذارید.
وقتی کودک می خواهد با شما صحبت کند یا به طور غیر شفاهی اشاره میکند که چیزی او را آزار می دهد،
در اسرع وقت به طور خصوصی با او خلوت کرده، یا برای صحبت کردن با او قرار بگذارید.
بخصوص برای کودکان خردسال، بهترین وقت همان موقع است.
این گفتگو اغلب فقط چند دقیقه وقت می گیرد و این زمان به کودک اجازه میدهد تا چیزهایی را که گفتن آنها برای شما مهم است با شما در میان بگذارد. .
اگر مجبورید وقت گفتگو را به تأخیر بیندازید، وقت خاصی را مشخص کنید:
الان وقت مناسبی نیست، چون اینجا خیلی شلوغه، ولی امشب درست بعد از جمع کردن ظرف های شام میتونیم توی اتاقت صحبت کنیم.»
بعد از تعیین قرار بدقولی نکنید.
○تمام توجهتان را به او جلب کنید.
به بقیه افراد خانواده بگویید که مزاحم شما نشوند؛
به یک جای خلوت و ساکت بروید و طوری عمل کنید که انگار تا ابد می خواهید گوش کنید.
همان قدر که برای دوستان خود که برای مشورت نزد شما آمده اند، وقت می گذارید، برای کودکان خود نیز وقت بگذارید.
: ○سر صحبت را باز کنید.
گاهی شروع صحبت برای کودکان مشکل است.
پس سر صحبت را با جملاتی نظیر «خب چی شده؟»
یا «بگو از چی ناراحتی» باز کنید.
ولی هر چه این جملات اختصاصی تر باشند، مؤثرترند.
برای مثال ممکن است بگویید،
«وقتی امروز از مدرسه اومدی خونه، خیلی ناراحت به نظر می اومدی. میخوای راجع به اون با من حرف بزنی؟»
اگر کودک نشان داد که چیزی در مدرسه اتفاق افتاده است اما او حالا نمی خواهد درباره اش صحبت کند،
به او القاء کنید که: آزاد است و می تواند در فرصت دیگری این کار را انجام دهد.
اگر فرزندتان اغلب با اصرار شما حاضر به صحبت می شود، به آرامی او را مجبور کنید.
سعی کنید داستان یا کتابی را که خوانده اید (اعم از تخیلی یا واقعی) و با موقعیت او مناسب است، برایش تعریف کنید.
گاهی همین که کنارش بنشینید و دستتان را دور گردنش حلقه کنید و در سکوت منتظر صحبت کردنش شوید، بهترین روش است.
○به کودک اجازه صحبت کردن بدهید.
وقتی صحبت را آغاز کردید از مهارت های خود استفاده کنید تا مکالمه را زنده نگاه دارید.
افراد بالغ معمولا تمایل دارند راه حل هایی پیشنهاد دهند و حتی برای کودکان نطق کنند.
در برابر این وسوسه ها مقاومت کنید.
بسیاری از کودکان به ما می گویند که قادر به برقراری ارتباط با والدینشان نیستند،
زیرا هر بار که اقدام به این کار میکنند، یک نطق طولانی می شنوند.
پس فقط گوش کنید!
از پرسش ها برای افزایش اعتماد کودک و به حرف کشیدن او استفاده کنید.
«بعدش چی شد؟»،
«اون چی گفت؟»
از جملاتی استفاده کنید که همدردی شما را می رساند.
«شرط می بندم که خیلی ناراحتت کرد.»
«اگه کسی با من این کار رو کرده بود، خیلی عصبانی می شدم.»
یا حتی با کلمات کوتاهی نظیر «چه بد!» یا «عجب!» می توان مکالمه را ادامه داد.
سعی کنید حرف های کودک را به خودش برگردانید تا شما را با بخش بیشتری از احساساتش شریک کند.
این روش را چندین سال پیش «دکتر کارل راجرز» برای روانشناسانی که با افراد بالغ کار می کردند، طراحی کرده است.
بعدها این روش برای کودکان نیز مورد استفاده قرار گرفت.
در کتاب دکتر توماس گوردون (آموزش مؤثر بودن برای والدین) از این روش به عنوان گوش کردن فعال نام برده شده است.
گوش کردن فعال عبارت است از تکرار یا تفسیر آنچه کودک به شما گفته است.
اگر کودک می گوید، «حسام منو کتک زد.» شما پاسخ می دهید، «کتکت زد!»
سپس برای برانگیختن احساسات عمیق تر می توانید چنین بگویید:
«حسام بهترین دوست توست، مطمئنم که با این کارش تورو حسابی ناراحت کرده!»
با وجود این که ممکن است حدستان غلط باشد، حتی یک تفسیر نادرست هم در اغلب موارد در پیشرفت روند ارتباط اثر فزاینده دارد.
با پاسخ های کودک پیش بروید و بیشتر یک دوست دانا باشید تا یک پلیس کنجکاو.
در نظر داشته باشید که شما در حال مشاهده دنیا از دید کودک هستید نه لزوما واقعیتی که اتفاق افتاده است.
از این روش یا هر روش دیگر، زیاد استفاده نکنید.
اگر همه جملات کودک را تکرار کنید یا مطالب زیادی از او بپرسید، ممکن است خسته و آزرده خاطر شود.
○بگذارید کودک حس کند که شما از درد دل کردن او خوشحالید.
وقتی در مورد مشکلات زندگی اش با شما صحبت میکند، بگذارید حس کند که شما احساس خوبی نسبت به این کار دارید.
می توانید به سادگی بگویید، «متشکرم که درباره این موضوع با من صحبت کردی»،
یا شاید، «می دونم که صحبت کردن راجع به این مسأله، چقدر برات سخت بود.
خوشحالم که احساس کردی می تونی پیش من بیایی و نارحتی ات رو به من بگی»
یا برای همدردی او را در آغوش بگیرید.
قسمت دوم: چگونه با کودک خود صحبت کنیم.
آیا به نظر می آید کودکان شما درخواست هایتان را نمی شنوند؟
اگر این طور است، به خاطر ضعف شنوایی آنها نیست، بلکه نشانه بی توجهی آنها به حرفهای شما است.
آنها تا هنگامی که صدایتان به حدی بلند شود که احساس کنند خیلی جدی هستید به اینکار ادامه می دهند.
رفع این مشکل دو جزء ضروری را می طلبد:
والدین باید چیزی را بگویند که هدفی از آن دارند و سپس آن مطالب را جدی بگیرند.
پس کلمات خود را با دقت انتخاب کنید، سپس آنها را با صداقت و محکم به کودکان انتقال دهید.
کودک شما به زودی یاد خواهد گرفت که در اولین لحظه ای که شروع به صحبت می کنید، به شما گوش فرا دهد.
به این منظور به نکات زیر توجه کنید:
۱. مجبورش کنید به چشم هایتان نگاه کند.
از آنجایی که حواس کودکان به آسانی پرت می شود، اطمینان حاصل کنید که هنگام صحبت کردن، به شما نگاه می کنند.
شاید این مهم ترین عامل در پیروی کودک از دستورات یا گوش دادن به شما باشد.
نشان دهید که منظور شما از تلاقی نگاه چیست.
این روش را از طریق یک بازی به کودک بیاموزید:
چند متر دورتر از هم بنشینید و به چشمهای هم نگاه کنید، هرکس زودتر به اطراف نگاه کند، بازنده است.
اگر کودکتان از نگاه کردن به چشمان شما می ترسد یا احساس راحتی نمیکند، به او بیاموزید تا به دهان با تمام صورت شما نگاه کند.
گاهی برای جلب توجه یک کودک لازم است تماس جسمی با او داشته باشید.
به آرامی دستتان را روی شانه اش بگذارید یا در صورت لزوم، دوتا دستتان را روی شانه هایش قرار دهید و با ملایمت صورتش را به طرف خود نگاه دارید.
فقط گاهی از این روش استفاده کنید و بکوشید به استفاده از آن عادت نکنید.
برای کودکان بزرگ تر هر چیزی بیش از یک اشاره کوچک با دست بر شانه اش، ممکن است به جای جلب توجه به یک رویارویی بدون ثمر بینجامد.
وقتی کودک هنگام صحبت کردن به شما نگاه میکند، برای این کار او را تشویق کنید و بگذارید بداند که از او راضی هستند.
بعدها در صورتی که علاوه بر نگاه کردن به شما، از دستورات نیز پیروی کرد، او را تحسین کنید.
۲. آرام ولی محکم صحبت کنید.
اگر معمولا هنگامی که کاری از کودکتان می خواهید صدایتان را بلند میکنید،
کودک می آموزد تا هنگامی که صدایتان را به حداکثر نرسانده اید، به شما بی توجهی کند.
اگر متوجه شدید که صدایتان لحظه به لحظه بلندتر می شود، صبر کنید، یک نفس عمیق بکشید، به چشمهای کودک خیره شوید،
با آهستگی و بسیار شمرده سخن بگویید. بگویید، «علی (با یک مکث بین هر کلمه در حالی که به هم نگاه میکنید)،
من… ازت… میخوام… لباسهات رو … همین حالا .. جمع کنی… و توی… کمد…. بگذاری.»
۳. از جملات پرسشی اجتناب کنید.
وقتی به کودکتان می گویید «چطوره لباسهات رو جمع کنی؟» اگر پاسخ دهد، «حالا نه!» متعجب نشوید.
اگر بگویید «می آیی حالا ظرفها رو تمیز کنیم؟»، این فرصت را به او داده اید تا بگوید، «نمی آم.»
اگر در مورد چیزی که می خواهید کودکتان انجام دهد سوالی در ذهن ندارید، از جملات قاطع استفاده کنید
تا دقیقا بداند چه کار باید بکند و به علاوه آن را چه موقع، کجا و چگونه انجام دهد.
۴. با جملات ساده صحبت کنید.
از کلماتی که کودکتان آنها را نمی فهمد استفاده نکنید.
ساده و روشن حرف بزنید.
پرچانگی نکنید.
دستورات و توضیحات طولانی ممکن است باعث فراموش شدن بخش های اصلی صحبتتان شود.
نوجوانان برای به یاد آوردن سرنخ های اطلاعات شفاهی، توانایی محدودی دارند.
گفتگوهای کوتاه و ساده، همراه با یک عکس العمل طبیعی
بهتر از یک سخنرانی طولانی، درک و به خاطر سپرده می شود.
به جای ادامه گفتگو در مورد مسئولیت، ارزش پول و اصول اخلاق، وضعیت را برای کودک روشن کنید:
«یا همین حالا از دوچرخه سواری دست میکشی، یا یک هفته حق سوار شدن نداری.»
۵. احساستان را به کودک بگویید.
بدون آنکه به طور مستقیم از کودک انتقاد کنید،
به او بگویید که در مورد اعمال و رفتارش چه احساسی دارید.
برای مثال،
«به خاطر این که خودت توالت رو تمیز نمیکنی، واقعا ناراحتم.»
یا «وقتی به موقع خونه نمیای واقعا نگران میشم».
اگر از جملاتی استفاده کنید که به جای کودک به خودتان اشاره کند،
می توانید از انتقاد، سرزنش یا حمله کردن به کودک بپرهیزید،
همچنان احساسات را به طور موثری بیان کنید.